- پیچ بر پیچ
- پر پیچخم بر خمپیچا پیچ: رهی پیچ بر پیچ و تاریک و تنگ همه راه پر خار و پر خاره سنگ. (نظامی)، پر زحمت پر مشقت: درین زندان سرای پیچ بر پیچ برادر زاده ای دارد دگر هیچ. (خسرو و شیرین)، پیچیده پر شکن مرغول (زلف)
معنی پیچ بر پیچ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای پیچ و خم پر پیچ و خم پیچا پیچ پیچ اندر پیچ: دست در هم زده چون یاران در یاران پیچ در پیچ چنان زلفک عیاران. (منوچهری)
پچ پچ، پیچناک، بهم پیچیده، شکن بر شکن
Sinuous
извилистый
gewunden
звивистий
sinuoso
sinuoso
sinuoso
sinueux
kronkelig
berliku-liku
منحنيٌ
बलखाता हुआ
曲がりくねった
kıvrımlı
lenye mizunguko
বাঁকানো
قدم بر قدم اثر قدم بر اثر قدم. یا پی بر پی کسی رفتن، متعاقب وی رفتن